الا يا ايها الساقی به می رسوای عامم كن" |
اگر ديوانه عشقم شبی ديگر زمامم كن |
كليد رستگاری را به جام باده می بينم |
صدايم كن نوايی ده مرا در بند دامم كن |
خموشان جملگی دائم ندای عاشقی دادی |
بيا لطفی نما امشب خموشان را امامم كن |
من آن مذموم درگاهم كه در ويرانه می نالد |
دلم ميخانه ماوا ده از اين مويه تمامم كن |
سراسر آتش عشقم لهب از سينه می بارد |
شراب كهنه می خواهم بيا خونابه جامم كن |
اگر خاموشی و مستی به كار دلربا نايد |
ز فردا مطلقا ساقی دگر مست و عوامم كن |
مرا در محفل ياران كنون ماوا نمی باشد |
"الا يا ايها الساقی به می رسوای عامم كن |